گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

من هم می میرم اما نه مثل ...

من هم می میرم اما نه مثل ...


 

من هم می میرم
اما نه مثل غلامعلی
که از درخت به زیر افتاد
پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند
وبا غیظ ساقه های خشک را جویدند
چه کسی برای گاوها علوفه می ریزد؟


 

من هم می میرم
اما نه مثل گل بانو
که سر زایمان مرد
پس صغرا مادر برادر کوچکش شد
و مدرسه نرفت
چه کسی جاجیم می بافد؟


 

من هم می میرم
اما نه مثل حیدر
که از کوه پرت شد
پس گرگ ها جشن گرفتند
و خدیجه بقچه های گلدوزی شده را
در ته صندوق ها پنهان کرد
چه کسی اسبهای وحشی را رام می کند؟


 

من هم می میرم
اما نه مثل فاطمه
از سرما خوردگی
پس مادرش کتری پر سیاوشان را
در رودخانه شست
چه کسی گندم ها را به خرمن جا می آورد؟


 

من هم می میرم
اما نه مثل غلامحسین
از مارگزیدگی
پس پدرش به دره ها و رود خانه های بی پل
نگاه کرد و گریست
چه کسی آغل گوسفندان را پاک می کند؟


 

من هم می میرم
اما در خیابانی شلوغ
دربرابر بی تفاوتی چشمهای تماشا
زیر چرخ های بی رحم ماشین
ماشین یک پزشک عصبانی
وقتی که از بیمارستان بر می گردد
پس دو روز بعد
در ستون تسلیت روزنامه
زیر یک عکس 6در 4 خواهند نوشت
ای آنکه رفته ای...
چه کسی سطل های زباله را پر می کند؟


تصادف

یک روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:


- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

مرد با هیجان پاسخ میگه:

- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه!

بعد اون خانم زیبا ادامه می ده و می گه:

- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم!

و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده.

مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.

زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

مرد می گه شما نمی نوشید؟!


زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب می گه:

- نه عزیزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!

 

 

منبع: وبلاگ داستانکها

وکیل

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.

پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.

مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید. نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگی‌اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی‌کرد؟

مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمی‌دانستم. خیلی تسلیت می‌گویم.

وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمی‌تواند از پس مخارج زندگیش برآید؟

مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمی‌دانستم. چه گرفتاری بزرگی ...

وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینه‌های درمانش قرار دارد؟

مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمی‌دانستم اینهمه گرفتاری دارید ...

وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکرده‌ام شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

 

نبع: روزنامه نگار اینترنت محمدرضا شمشیرگر

قیمت یک روز بارانی چنده ؟

 

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند میخری ؟

قیمت یک روز بارانی چنده ؟

حاضری برای بوکردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه تراول بدی ؟

پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده ؟



اگه نصف روز هم بنشینی به نیلوفر سوسنی رنگی که کنار جاده دراومده نگاه کنی بوته اش ازت پول بلیت نمی گیره .

چرا وقتی رعد وبرق می زنه اززیر درخت فرار می کنی ؟!!!

می ترسی برق بگیردت ،
نه ، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده . آخه بعضی وقتا یادمون میره چرا بارون می آد . این جوری می خواد بگه که منم هستم .



هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه ؟ شده از خودت بپرسی چرا تموم وجودش رو روی سر ما گریه می کنه ؟



هیچ وقت شده از خورشید بپرسی که وقتی ذره ذره وجودش رو انر‍ژی می کنه و به موجودات می بخشه ماهانه چقدر می گیره ؟


چرا نیلوفر صبح باز می شه و ظهر بسته می شه ؟


بابت این کارش حقوق می گیره ؟


تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بنشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بلیت بدی؟ قشنگترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی .


قیمت بلیتش دل تومن !


تو که قیمت همه چیز رو با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی قیمت یه دست سالم چنده ؟


چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم ؟


و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوم مون نرسه .


اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از دارایی ها رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به بد و بیراه می گیری . پشت قباله ات که ننوشتن . اینا همه لطفه ، اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره !!

اگه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده ؟

قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده ؟

چقدر باید بابت مکالمه روزانمون به خدا پول بدیم ؟ و...

اون وقت می فهمی که زندگی یعنی چی؟

 

منبع: وبلاگ شفیقه ملایی

کلاسهای اختصاصی برای خانمها و آقایان

کلاسهای اختصاصی برای خانمها و آقایان

کلاس‌هاى تخصصی براى خانم ها

توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمی‌شود!

 

کلاس ١

چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 8 متر جای پارک قرار دهیم؟

برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید

مدّت: ۴ هفته، دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ٢

مسابقه فوتبال یک ورزش است نه فیلم بد

برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد

مدّت: ٢ هفته، شنبه‌ها از ساعت ١٨ تا ٢٠

 

کلاس ٣

آیا می‌توان با آمادگی یکماهه قبلی برای رفتن به مراسم عروسی همزمان با آقایان حاضر شد؟

برگزارى به صورت کار عملى و گروهى

مدّت: ۴ هفته، یکشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ۴

نحوه گرفتن صحیح فرمان اتومبیل (بطور ثابت و در حال دور زدن)

برگزارى به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلى

مدّت: ٣ هفته، پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١۴ تا ١۶

 

کلاس ۵

نحوه تشخیص تاریخ انقضاء مواد خوراکی از روی بسته آنها هنگام خرید

برگزارى به صورت نمایش ویدیویى

مدت: ۴ هفته، سه‌شنبه و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ۶

عدم ترس از نازل پمپ بنزین و استفاده از آن

برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروه‌هاى پشتیبان

مدت: ۴ هفته، چهارشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ٧

اهمیت دادن به ظاهر و هیکل خود بعد از ازدواج به مانند قبل آن

برگزارى به صورت بحث آزاد

مدّت: ٢ هفته، دوشنبه‌ها از ساعت١٨ تا ٢٠

 

کلاس ٨

گفتن "عزیزم" به شوهر سلامتى شما را به خطر نمی‌اندازد

برگزارى به صورت نمایش اسلاید همراه با نوار صوتى

مدّت: سه شب، یک‌شنبه، سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ٩

چطور می توان با تلفن زیر 30 دقیقه صحبت کرد؟

برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد

مدّت: حداقل ۶ ماه، سه‌شنبه‌ها از ١٨ تا ٢٠

 

کلاس ١0

تفاوت‌هاى بنیادى بین شوهر و آرنولد شوارتزنگر ، براد پیت و بیل گیتس

برگزارى به صورت آنلاین و نقش بازى کردن

مدّت: نامحدود، سه‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢٢

 

کلاس ١1

رد نشدن از جلوی تلویزیون با جارو به هنگام پخش فینال جام باشگاه های اروپا

برگزارى به صورت تمرینات مدیتیشن و روش‌هاى تنفسى

مدّت: ۴ هفته، شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها از ١٧ تا ٢٠

 

 

 

 

کلاس‌های تخصصی برای آقایان

 

مرکز آموزش بزرگسالان برگزار می‌کند:

 

کلاس ١

چگونه جایخى را پر می‌کنند؟

برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید

مدّت: ۴ هفته، دوشنبه‌ها و چهارشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

کلاس ٢

آیا دستمال توالت خود به خود عوض می‌شود؟

برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد

مدّت: ٢ هفته، شنبه‌ها از ساعت ١٨ تا ٢٠

 

کلاس ٣

مسئولیت پذیری در قبال سطل زباله بردن یا نبردن ؟

برگزارى به صورت کار عملى و گروهى

مدّت: ۴ هفته، یکشنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ۴

تفاوت‌هاى بنیادى بین سبد لباس‌هاى کثیف و کف زمین

برگزارى به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلى

مدّت: ٣ هفته، پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١۴ تا ١۶

 

کلاس ۵

آیا ظرف‌هاى غذا می‌توانند خودشان پرواز کنند و در سینک آشپزخانه فرود آیند؟

برگزارى به صورت نمایش ویدیویى

مدّت: ۴ هفته، سه‌شنبه و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ۶

گم کردن ریموت کنترل و بحران هویت

برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروه‌هاى پشتیبان

مدّت: ۴ هفته، چهارشنبه‌ها و پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس ٧

یادگیرى چگونگى پیدا کردن چیزها .... ابتدا نگاه کردن به سرجایش و بعد زیر و رو کردن خانه

برگزارى به صورت بحث آزاد

مدّت: ٢ هفته، دوشنبه‌ها از ساعت١٨ تا ٢٠

 

کلاس 8

مرد واقعى هنگامى که راه را گم کرد از یکنفر سوال می‌کند

برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد

مدّت: حداقل ۶ ماه، سه‌شنبه‌ها از ١٨ تا ٢٠

 

کلاس 9

آیا از لحاظ ژنتیکى غیرممکن است که به هنگام پارک کردن ماشین توسط همسرتان ساکت بنشینید؟

برگزارى به صورت شبیه‌سازى کامپیوترى

مدّت: ۴ هفته پنج‌شنبه‌ها از ساعت ١٢ تا ١۴

 

کلاس 10

تفاوت‌هاى بنیادى بین مادر و همسر

برگزارى به صورت آنلاین و نقش بازى کردن

مدّت: نامحدود، سه‌شنبه‌ها از ساعت ١٩ تا ٢٢

 

کلاس 11

حفظ آرامش به هنگام خرید کردن همسر

برگزارى به صورت تمرینات مدیتیشن و روش‌هاى تنفسى

مدّت: ۴ هفته، شنبه‌ها و سه‌شنبه‌ها از ١٧ تا ٢٠

 

کلاس 12

مبارزه با فراموشى ..... به یادآوردن روز تولد، سالگردها و سایر تاریخ‌هاى مهم

برگزارى به صورت جلسات شوک درمانى

مدّت: سه شب، یک‌شنبه و سه‌شنبه و پنج‌شنبه از ساعت ١٩ تا ٢١

 

کلاس 13

اجاق گاز: چیست و چگونه از آن استفاده می‌شود؟

برگزارى به صورت نمایش زنده

سه‌شنبه‌ها از ساعت ١٨ تا ٢٠

***********************************************************  

* پس از پایان دوره، به کسانى که امتحانات را با موفقیت بگذرانند دیپلم افتخار داده خواهد شد.*



ایمانم را از دست نداده ام

 

روزی بازرگان  موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه  شد خانه و مغازه اش در غیاب  او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش  همه سوخته و خاکستر شده اند  و خسارت هنگفتی به او وارد امده  است .

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟ نه.....

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : "خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!

در نظر سنجی شرکت کنید

به نظر سنجی گوگل مراجعه کنید  

   http://www.persianorarabiangulf.com 

 

 

 وبه خلیج فارس رای بدهید

ارزش

یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند، یک اسکناس بیست دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟   دست همه حاضرین بالا رفت.   سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن میخواهم کاری بکنم.   و سپس در برابر نگاه‏های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟   و باز دستهای حاضرین بالا رفت.   این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آنرا روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت.   سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید.   و ادامه داد: در زندگی واقعی هم همین‏طور است، ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که میگیریم یا با مشکلاتی که روبه‏رو میشویم، خم میشویم، مچاله میشویم، خاک‏آلود میشویم و احساس میکنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی اینگونه نیست و صرف‏نظر از اینکه چه بلایی سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نمیدهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم پر ارزشی هستیم.

 

کودکی

دل بسته به سکه های قلک بودیم   

                                   دنبال بهانه های کوچک بودیم  

رویای بزرگتر شدن خوب نبود  

                                 ای کاش تمام عمر کودک بودیم  

زندگی

آهنگ تند زندگی 


برای رقصیدن است نه دویدن!