تن زجان و جان ز تن مستور نیستلیک کس را دید جان دستور نیستآتشست این بانگ نای و نیست بادهرکه این آتش ندارد نیست بادآتش عشق است کاندر نی فتادجوشش عشق است کاندر می فتاد...در غم ما روزها بیگاه شدروزها با سوزها همراه شد
تن زجان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد
هرکه این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
...
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد