گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

همه امور را به خدا بسپار

همه امور را به خدا بسپار

مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود . با اینکه از همه ثروتهای مادی دنیا بهرهمند بود قلبش هیچگاه شاد نبود .
او خدمتکاری داشت که ایمان به خداوند درونش موج می زد.
روزی خدمتکار وقتی که دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت " ارباب , آیا حقیقت ندارد که خداوند پیش از به دنیا آمدن شما جهان را اداره می کرده است ؟ "
او پاسخ داد : " بله "....

خدمتکار پرسید " آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آن را اداره میکند . "
ارباب دوباره پاسخ داد "بله"
خدمتکار گفت : "پس چطور است به خداوند اجازه بدهید وقتی که شما در این دنیا هستید او آن را اداره کند؟"
به او اعتماد کن, وقتی که تردید های تیره به تو هجوم می آورد !
به او اعتماد کن , وقتی که نیرویت کم است!
به او اعتماد کن , زیرا وقتی که به سادگی به او اعتماد کنی , اعتمادت سخت ترین چیز ها خواهد بود.
آیا راه سخت و ناهموار است؟.
آن را به خدا بسپار . !
آیا می کاری و برداشت نمی کنی؟
آن را به خدا بسپار.
اراده انسانی خود را به او واگذار .
با تواضع گوش کن و خاموش باش.
ذهن تو از عشق الهی لبریز می شود .
آن را به خدا بسپار !
در این دنیای گذارا دنیایی که چیزها می آیند و می روند , هیچ چیز باقی نمی ماند .پس آیا چیزی ارزش نگران شدن دارد.

نظرات 1 + ارسال نظر
شیرین پنج‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ب.ظ http://zendegiyeshirin.persianblog.ir/

سلام. عالی بود. خوشحال می‌شم به من هم سر بزنید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد