گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

سیگار و دعا

سیگار و دعا
در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس جواب می دهد: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»

جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.

ماکس می گوید: «تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم ؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: «مطمئناًً، پسرم. مطمئناً.»
نظرات 1 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 07:47 ق.ظ http://omidvar.blogsky.com

این حکایت من رو به یاد کودکیم انداخت.
وقتی کوچیک بودم و کمتر از ۸ سالم بود یه بار به مادرم گفتم ؛مامان من برم خونه دایی؟؛
مادرم گفت ؛نه برو بشین درست رو بخون؛
۲ روز بعد لباسهام رو پوشیدم و به مادرم گفتم ؛مامان من رفتم خونه دایی خداحافظ؛
و این بار فقط گفت ؛وقتی رسیدی زنگ بزن؛

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد