گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

گلدون

داستان های کوتاه ، جملات زیبا و تصاویر به یاد ماندنی

مغایرت های زمان ما

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر 

  • مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم
  • متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر
  • بدون ملاحظه ایام را میگذرانیم، خیلی کم میخندیم، خیلی تند رانندگی میکنیم، خیلی زود عصبانی میشویم، تا دیروقت بیدار میمانیم، خیلی خسته از خواب برمیخیزیم، خیلی کم مطالعه میکنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه میکنیم و خیلی بندرت دعا میکنیم.
  • چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت میکنیم، به اندازه کافی دوست نمیداریم و خیلی زیاد دروغ میگوییم.
  • زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان
  •  ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر
  • بیشتر خرج میکنیم اما کمتر داریم، بیشتر میخریم اما کمتر لذت میبریم.
  • ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم.
  • فضا بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را
  • بیشتر مینویسیم اما کمتر یاد میگیریم، بیشتر برنامه میریزیم اما کمتر به انجام میرسانیم.
  • عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر
  • کامپیوترهای بیشتری میسازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم.
  • اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی
  • فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده

بدین دلیل است که پیشنهاد میکنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است.

  • در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید.
  • زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید.
  • زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است 
  • از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید.
  • عباراتی مانند ”یکی از این روزها“ و ”روزی“ را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم ”یکی از این روزها“ بنویسیم همین امروز بنویسیم.
  • بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که میتواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید.
  • هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن میتواند آخرین لحظه باشد.
 اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید، و به خودتان میگویید که ”یکی از این روزها“ آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنید ... ”یکی از این روزها“ ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید!

 

مسیر حرکت امام حسین

منازل‌ مسیر کاروان‌ امام‌ از مکه‌ تا کربلا

منزل‌ اول‌: ابطح‌

منزل‌ دوم‌: تنعیم‌

منزل‌ سوم‌: صِفاح‌

منزل‌ چهارم‌: وادی‌ العقیق‌

منزل‌ پنجم‌: وادی‌ الصّفرا

منزل‌ ششم‌: ذات‌ِ عِرق‌

منزل‌ هفتم‌: حاجِر

منزل‌ هشتم‌: فَید

منزل‌ نهم‌: اِجفَر

منزل‌ دهم‌: خُزَیمیّه‌

منزل‌ یازدهم‌: شقوق‌

منزل‌ دوازدهم‌: زرود

منزل‌ سیزدهم‌: ثعلبیه‌

منزل‌ چهاردهم‌: زباله‌

منزل‌ پانزدهم‌: القاع‌

منزل‌ شانزدهم‌: عقبه‌

منزل‌ هفدهم‌: قرعاء

منزل‌ هجدهم‌: مغیثه‌

منزل‌ نوزدهم‌: شراف‌

منزل‌ بیستم‌: ذَوحُسُم‌

منزل‌ بیست‌ و یکم‌: البیضه‌

منزل‌ بیست‌ و دوم‌: عُذیب‌ الهجانات‌

منزل‌ بیست‌ و سوم‌: قصر بنی‌ مقاتل‌

منزل‌ بیست‌ و چهارم‌: نینوا

منزل‌ بیست‌ و پنجم‌: کربلا

 

تبیان

با تبریک حلول ماه رجب مقاله ای در مورد ماههای قمری

 سالهای‌ قمری‌ چون‌ عبارت‌ است‌ از دوازده‌ ماه‌ قمری‌ ، و ماه‌ قمری‌ محسوس‌ و مشهود است‌ ، که‌ عبارت‌ از فاصلۀ میان‌ دو مقابلۀ پی‌ در پی‌ خورشید و ماه‌ است‌ ، و ابتدای‌ آن‌ حتماً باید به‌ رؤیت‌ هلال‌ تحقّق‌ پذیرد ، پس‌ در سالها و ماههای‌ قمری‌ نیازی‌ به‌ محاسبۀ منجّم‌ ، و تعدیلات‌ ، و ضبط‌ کبائس‌ نیست‌ . گرچه‌ منجّمین‌ هم‌ برای‌ خود کبائس‌ درست‌ کرده‌اند ، ولی‌ آن‌ راجع‌ به‌ شهور قمریّه‌ نجومی‌ است‌ ، نه‌ شهور قمریّۀ شرعیّه‌ که‌ حتماً باید با رؤیت‌ هلال‌ بعد از خروج‌ از محاق‌ صورت‌ گیرد .

اساس اسلام فطرت است، وماههای آن قمری

و چون‌ دین‌ مقدّس‌ اسلام‌ دین‌ فطرت‌ است‌ فلهذا احکام‌ و قوانین‌ آن‌ همه‌ بر اساس‌ فطرت‌ و طبیعت‌ و مشاهده‌ و رؤیت‌ و أمثالهاست‌ . می‌گوید: هر وقت‌ ماه‌ را بر فراز آسمان‌ بعد از محاق‌ دیدی‌ ، آن‌ را أوّل‌ ماه‌ خود قرار بده‌ ! و این‌ ماه‌ را ادامه‌ بده‌ تا رؤیت‌ دیگر ! این‌ دستوری‌ است‌ ساده‌ و آسان‌ و همگانی‌ و غیر قابل‌ تغییر و تحریف‌ و زیاده‌ و نقصان‌ .

این‌ قسم‌ محاسبۀ ماه‌ ، و رؤیت‌ آن‌ در بدو آن‌ ، و سیر ماه‌ را در آسمان‌ دیدن‌ ، برای‌ تعیین‌ اوقات‌ قضیّه‌ای‌ است‌ همگانی‌ . و برای‌ عالم‌ و جاهل‌ و ریاضی‌دان‌ و درس‌ ناخوانده‌ و منجّم‌ و غیر منجم‌ و متمدّن‌ و بَدَوی‌ و حَضَری‌ و سَفَری‌ تفاوتی‌ ندارد و در حساب‌ اشتباه‌ نمی‌شود .

اگر کسی‌ سالیان‌ دراز مثلاً پنجاه‌ سال‌ یا بیشتر در روی‌ کشتی‌ بر روی‌ آب‌ بماند ، و یا بر فراز قلۀ کوه‌ تنها و دور از مردم‌ و اجتماع‌ زیست‌ کند ، و یا در قُراء و قصبات‌ ، دور از مجتمع‌ زندگی‌ نماید ، و یا از کاروان‌ منقطع‌ شود ، و سالهای‌ در میان‌ بادیه‌ و بیابان‌ بماند ، باز می‌داند ماهش‌ کدام‌ است‌ . و امروز کدام‌ روز از ماه‌ است‌ .

و اسلام‌ که‌ دین‌ همگانی‌ عالَمی‌ و فطری‌ است‌ ، اینطور مقرّر داشته‌ است‌ که‌ برای‌ تمام‌ افراد عالم‌ سالها و ماهها بر اصل‌ رؤیت‌ اهِلّه‌ و شهور قمریّه‌ ترتیب‌ یابد . و این‌ به‌ قدری‌ دقیق‌ و ظریف‌ است‌ که‌ اگر دو نفر مجاهد فی‌ سبیل‌ الله‌ که‌ نه‌ تقویم‌ همراهشان‌ هست‌ و نه‌ منجّمی‌ و نه‌ محاسبی‌ ، چنانچه‌ از هم‌ جدا شوند ، یکی‌ در این‌ طرف‌ کره‌ در مشرق‌ زمین‌ ، و دیگری‌ در آن‌ طرف‌ کره‌ در مغرب‌ زمین‌ قرار گیرد ، و سالیان‌ دراز هم‌ از هم‌ جدا باشند ، چون‌ به‌ یکدیگر برسند می‌دانند الآن‌ چه‌ روزی‌ از چه‌ ماهی‌ و از چه‌ سالی‌ است‌ . زیرا پیوسته‌ حساب‌ ماهها را با رؤیت‌ هلال‌ دارند و حساب‌ سالها را به‌ انباشته‌ شدن‌ هر دوازده‌ ماه‌ دارند و حساب‌ روزها را نیز دارند .

و این‌ قانونی‌ است‌ که‌ در آن‌ نقصان‌ و زیاده‌ پیدا نمی‌شود و نیاز به‌ محاسبۀ منجّم‌ ندارد و قائلین‌ و پیروان‌ آن‌ با یکدیگر اختلافی‌ ندارند ، و نیاز به‌ جَعْل‌ و حَدْس‌ و تقریب‌ و تخمین‌ و قرارداد نیست‌ .

و این‌ قانونی‌ است‌ که‌ می‌تواند بشر را اداره‌ کند و برای‌ تمام‌ عالم‌ در هر شرائط‌ و به‌ هر صورت‌ ، حکم‌ بفرستد .

امّا اگر بنا بود تقویم‌ شرعی‌ و اسلامی‌ ، تقویم‌ شمسی‌ باشد ، چه‌ اشکالاتی‌ در پی‌ داشت‌ ، خدا می‌داند .

دوّم‌: از منافعی‌ که‌ از سالها و ماههای‌ قمری‌ به‌ نظر می‌رسد ، تطوّر اعمال‌ افراد مسلمان‌ است‌ در تمام‌ فصول‌ و اوقات‌ مختلفۀ سال‌ . مثلاً روزۀ ماه‌ رمضان‌ پیوسته‌ در سنوات‌ فصول‌ گردش‌ می‌کند . و مسلمان‌ روزه‌دار در زمستان‌ و بهار و تابستان‌ و پائیز روزه‌ می‌گیرد ، بدون‌ امکان‌ هیچگونه‌ تخلّفی‌ . و بنابراین‌ علاوه‌ بر آنکه‌ مزاج‌ و طبع‌ او در فصول‌ أربعه‌ نیاز به‌ روزه‌ در فصول‌ أربعه‌ دارد ـ طبق‌ برداشت‌ أحکام‌ و قوانین‌ از اصل‌ فطرت‌ ـ و منافع‌ صحّی‌ روزه‌ به‌ طور کامل‌ عائد او می‌شود ، مزاج‌ و طبع‌ و إرادۀ او را آماده‌ برای‌ گرسنگی‌ در اوقات‌ طولانی‌ و گرم‌ نیز می‌کند . و بنابراین‌ جهاد فی‌ سبیل‌ الله‌ که‌ واجب‌ و همگانی‌ و برای‌ پیر و جوان‌ است‌ ، و اختصاص‌ به‌ فصل‌ سرما و اعتدال‌ هوا ندارد ، و چه‌ بسا ممکن‌ است‌ در تابستان‌ گرم‌ واقع‌ شود ، و لازم‌ می‌آید که‌ امّت‌ مسلمان‌ در شرائط‌ سخت‌ گرما و طولانی‌ بودن‌ روز ، و یا سرما و شدّت‌ آن‌ از حقوق‌ حقّۀ خود دفاع‌ کنند ، و به‌ جهاد با خصم‌ برخیزند ، این‌ جهاد و دفاع‌ ، برای‌ مسلمان‌ آسان‌ می‌شود . و همچنین‌ حجّ که‌ در ذوالحجّة‌ صورت‌ می‌گیرد ، و در فصول‌ اربعه‌ گردش‌ می‌کند ، مضافاً به‌ بهرۀ کامل‌ مسلمان‌ از فوائد حجّ حتّی‌ در سرمای‌ سرد و در گرمای‌ گرم‌ ، او را برای‌ سفر و جهاد در راه‌ او ، با هر موقعیّت‌ و شرائطی‌ آماده‌ و مجهّز می‌سازد .

و محصّل‌ مطلب‌ آنکه‌ چون‌ طبیعت‌ انسان‌ ، در دوران‌ سال‌ ، در چهار فصل‌ می‌گردد ، اسلام‌ که‌ بر اساس‌ فطرت‌ و سرشت‌ انسان‌ بنا نهاده‌ شده‌ است‌ ، احکام‌ و تکالیف‌ را طوری‌ مقرّر فرموده‌ است‌ که‌ با طبیعت‌ انسان‌ در گردش‌ چهار فصل‌ در گردش‌ باشد .

روز زن

با دقت در تاریخچه غرب و شکل گیری حرکتهای فمینیسمی ، نکات مهمی به چشم می خورد.
وضعیت زنان در غرب مانند کسانی است که در گردابی گرفتار شده اند ، ناچار به هر چیز حتی یک ریسمان کهنه چنگ می زنند تا خود را نجات دهند یا مثل کسانی که در بیابان سرگردانی به دنبال راه نجاتند و هر کوره راهی را که نشانی از آبادی داشته باشد طی می کنند شاید به سر منزل مقصود برسند.
واقعا هم با پیشینه دینی و فرهنگی غرب هیچ ملامتی بر شکل گیری این حرکتهای فمینیسمی نیست که این روند طبیعی خواستگاههای اجتماعی این نوع جوامع است اما...

اما برای ما چطور؟
آیا در فرهنگ و دین ما  زندگی بدون هدف و برنامه است؟
آیا جایگاه زن از نظر انسانی و حقوقی تعریف نشده ؟

برای ما که راهی روشن ، سبزو خرم،  با چراغهای هدایت آماده شده است آیا مضحک و دیوانه وار نیست که از کوره راهها به دنبال هدف خود برویم .
به فرض که آنها الگویی در جامعه خود برای یک زن کامل نداشتند  اما ما چطور؟؟؟

نمونه کامل یک دختر ، با تمام ظرافتها ، مهربانیها ، توانایی ، آگاهی و...
نمونه کامل یک همسر ، با تمام فداکاریها، عشق ورزی ها ، صمیمتها و...
نمونه کامل یک مادر ، باتمام دوست داشتنی ها ، محبتها ، آموزگاری ها و...
نمونه کامل یک فعال اجتماعی ، با تمام قدرت ، نفوذ ، استحکام ، هدفمندی و...

روز زن برای ما روز تولد یک چنین زنی است " فاطمه الزهرا(س) " که می توان به آن افتخار کرد ، بالید و با آن زندگی کرد .نه ۸ مارس!  که نه اسطوره ی قابل اطمینان دارد و نه رهبرانی که حداقل در زندگی خود موفق باشند .

بین این دو گزینه شفاف که فرسنگها با هم فاصله دارند . کدام را بر می گزینیم ؟

نگاهی به حق مالکیت زنان در غرب (از دیروز تا امروز)

اروپای‌ لیبرال‌ تا 1859، مالکیت‌ زن‌ را مطلقاً‌ حتی‌ بر اموال‌ خویش‌ نمی‌پذیرفت. زن‌ پس‌ از ازدواج، مجبور بود که‌ اموال‌ و مایملک‌ خود را به‌ شوهرش‌ منتقل‌ کند و این‌ انتقال‌ اجباری، شامل‌ دارایی‌هایی‌ می‌شد که‌ پس‌ از ازدواج‌ نیز به‌ زن‌ می‌رسید. برای‌ آنکه‌ نمودار موقعیت‌ اقتصادی‌ زن‌ در دیدگاه‌ اروپائیان‌ ترسیم‌ شود، ضروری‌ است‌ اشاره‌ شود که‌ در این‌ دوران‌ هرگاه‌ پدری‌ هنگام‌ مرگ، دارای‌ فرزند پسر نبود در موارد بسیاری‌ املاکش‌ را بنابر سنت‌ وقف‌ برای‌ یکی‌ از پسران‌ فامیل‌ می‌گذاشت‌ و دختران‌ را پس‌ از پدر در انتظار محبت‌ و دوستی‌ این‌ شخص‌ رها می‌کرد. تنها در سال‌ 1882 حدود 120 سال‌ قبل‌ بود که‌ قانون، مالکیت‌ زنان‌ را فقط‌ در مواردی‌ و در برخی‌ کشورهای‌ غربی، به‌ رسمیت‌ شناخت‌ و به‌ زنان‌ اجازه‌ داد تا مالی‌ را که‌ احیاناً‌ به‌دست‌ می‌آورند، برای‌ خود نگه‌ دارند. 
 
- قانون انگلستان (سال 1632) : "آنچه شوهر مالک آن است ، از آن اوست ؛ آنچه زن مالک آن است ، متعلق به شوهر است ".  

- درقانون فرانسه تا سده 18 ، دختر سهم مهمی از ماترک خویشاوندان خود نداشت ؛ زیرا اموال ارزشمند تنها بین فرزندان ذکور تقسیم می شد و فقط ترکه مادر را به نسبت مساوی با دختران تقسیم می کردند.

- یهودیان بر این عقیده اند که شوهر صاحب همسر است . این عقیده دربردارنده هرگونه نظارتی از سوی زن بر دارایی و درآمدهای اوست. ربّی های یهود ، حق شوهر براموال همسرش را به عنوان یک نتیجه فرعی از مالکیت شوهر بر همسر می دانند.

- تا همین اواخر ، مسیحیت نیز از سنّت یهودی پیروی می کرد ؛ یک زن متأهل در اروپا و امریکای مسیحی تا اواخر سده 19 و اوایل سده 20 حق خود را در مورد دارایی اش از دست می داد.

- در میان یونانیان ، زن مانند برده خرید و فروش می شد . در برابر پدر و شوهر حق مالکیت ، معاشرت و حیات نداشت . پدر یا شوهر می توانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض یا اجاره دهند یا حتی او را بکشند. . . .

برای نخستین بار در سال 1882 در انگلستان قانونی تصویب شد که به موجب آن زنان انگلستان می توانستند پولی را که از راه کار دریافت می کردند ، برای خود نگه دارند(!) امتیاز بی سابقه ای که برای نخستین بار زنان بریتانیای کبیر از آن برخوردار شدند..

ویل دورانت در این زمینه می گوید: " ...این واژگونی سریع عادات و رسوم محترم و قدیمی تر از تاریخ مسیحیت را چگونه تعلیل کنیم ؟ علت عمومی این تغییر ، فراوانی و تعدد ماشین آلات است . آزادی زن ، از عوارض انقلاب صنعتی است ... یک قرن پیش در انگلستان ، کار پیدا کردن بر مردان دشوار گشت ، اما اعلانها از آنان می خواست که زنان و کودکان خود را به کارخانه ها بفرستند ، کارفرمایان باید در اندیشه سود و سهام خود باشند و نباید خاطر خود را با اخلاق و رسوم حکومتها آشفته سازند . کسانی که ناآگاهانه در راه "خانه براندازی " توطئه کردند ، کارخانه داران وطن دوست سده نوزدهم انگلستان بودند...

بدین ترتیب پس از انقلاب صنعتی ، زنان در غرب به ظاهر دارای حق مالکیت شدند به طوری که قوانین اکثر کشورها حق مالکیت را برای زنان به رسمیت می شناسند  

اما باید دانست که زنان هیچگاه واقعا از این حق بهره مند نبوده اند . آمار به خوبی بیانگر این واقعیت است :

سازمان ملل در سال 1980 اعلام کرد که زنان 67 درصد کار جهان را انجام می دهند ، اما کمتر از یک درصد دارایی جهان از آن آنهاست .

- زنان نیمی از مواد غذایی جهان را تولید می کنند ولی به ندرت مالک زمینی هستند

آمار سازمان بهداشت جهانی در سال 1987 اعلام می کند:

- امروزه زنان باتوجه به آمار 50 درصدی جمعیت جهانی ، کمتر از 35 درصد نیروی کار رسمی دنیا را تشکیل می دهند

 و درعین حال به جهت سخت کوشی ، 75 درصد از ساعات کار در جهان را به خود اختصاص داده اند

- و فقط از 10 درصد درآمد جهانی برخوردار بوده و در نهایت کمتر از یک درصد مالکیتها را صاحب هستند ...

همانطور که اعداد و ارقام نشان می دهد ، از نخستین قانون استقلال مالی زن در مقابل شوهر (1882) در انگلستان که در اروپا نیز تصویب شد ، حدودا 125 سال می گذرد و این در حالی است که اسلام در 1400 سال پیش همراه با ظهور خود ، این قوانین را وضع کرد و انواع و اقسام ارتباطات مالی را برای زن بلامانع دانست و به او استقلال و آزادی کامل داد تا بتواند در اموال شخصی خود هرگونه دخل و تصرف نماید ، بدون اینکه کسب موافقت شوهر لازم باشد.

در قرآن آمده : «کل نفس بما کسبت رهینة» و نیز«لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت» (مدثر، 38 – بقرة ، 286 )

علامه طباطبائی (ره) : " زن مانند مرد در تمام مسائل شخصی و اجتماعی آزاد است و اسلام به تمام معنی از این آزادی و استقلال زن ، طرفداری نموده است ، مگر در چند مورد که از خصوصیات مردان می باشد"...

... "ریاست مرد بر زنش به این نیست که سلب آزادی از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالک آن است ، بکند و معنای قیمومت مرد این نیست که استقلال زن را در حفظ حقوق فردی و اجتماعی او در دفاع از منافعش سلب کند ، پس زن همچنان استقلال و آزادی خود را دارد و هم می تواند حقوق فردی و اجتماعی خود را حفظ کند و هم می تواند از آن دفاع نماید و هم می تواند برای رسیدن به این هدفهایش به مقدماتی که او را به هدفهایش می رساند متوسل شود".

شهید مطهری (ره) : " یکی از مسلمات دین اسلام این است که مرد، حقی به مال زن و کار زن ندارد . نه می تواند به او فرمان دهد که برای من فلان کار را بکن ، و نه اگر زن کاری کرد که به موجب آن کار ، ثروتی به او تعلق می گیرد ، مرد حق دارد که بدون رضای زن در آن ثروت تصرف کند ، و از این جهت زن مرد وضع مساوی دارند". 

 

 

پی نوشت: 

1-تصمیم دارم در آینده مسائل مربوط به حقوق زن در اسلام را هم مطرح کنم 

2-از بس که تحقیر شده ایم حاضر نیستیم باور کنیم فرهنگ و اعتقادات ما بهتر از غربی هاست مثل داستان فیل و تنه درخت  

3-کشور هایی مثل انگلیس و فرانسه و... فقط 800 -900 سال قدمت دارند اروپای قرون وسطی سابقه ننگینی برای آنها محسوب می شودانگلیس ها (وایکینگ هایا همان دزدان دریایی) سابقا از طریق دزدی امرار معاش می کردند .(البته هنوز هم این خصلت خودشون را حفظ کرده اند.) امریکا هم که دیگه خودتون می دونید فراری های اروپایی به آنجا رفتند و یک کشور تشکیل دادند فیلم هایی که خودشون در مورد غرب وحشی ساخته اند هم که نشان دهنده تمدن درخشانشون !!!!هست . 

اینا رو گفتم که بدونید حق دارند چشم دیدن  ما رو نداشته باشند. یاد آوری تمدن باستانی ایران و درخشش علمی دانشمندان اسلامی ما  در گذشته (که همزمان با  قرون وسطای اونا بوده) باعث تحقیرشون میشه . به خاطر همین فیلم 300 را می سازند چون احساس کمبود می کنند. 

۴-آبادی بتخانه ز ویرانی ماست/ جمعیت کفر از پریشانی ماست  

اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست  

عمو نوروز

 

عمونوروز ، یکی از نمادهای نوروز است. 

 

 

داستان عمو نوروز، داستانی عاشقانه است. عمو نوروز منتظر زنی است. آنها می خواهند با هم ازدواج کنند... براساس یک باور قدیمی ، نامزد عمو نوروز از یک ماه به نوروز مانده ، به دارکوب‌ها و چرخ‌ریسک‌‏ها می‌‏گوید که از برگ نورس درختان و گلهای نوشکفته ، قبای زیبایی برای عمو نوروز که در سفر دوازده ماهه‌است ببافند.

عمو نوروز نماد کسی است که برکت می دهد، حالا شاه یا هر کس دیگر. و آن زن هم منتظر عمو نوروز است. معمولا زن همیشه با زمین هم هویت است، جز در بعضی از اساطیر مصری که زمینش مذکر است، معمولا زن و زمین یکی هستند. الهه که عاشق شاه است، او را انتخاب می کند و آن زن عاشق (سال) هم عمو نوروز را برمی گزیند.در واقع دیدار زن و عمو نوروز هیچ گاه اتفاق نمی افتد. زن هیچوقت در زمان آمدن عمو نوروز بیدار نیست؛ آن قدر خانه را روفته و روبیده و کار کرده که خوابش برده. زن صاحب خانه است و مرد مسافر؛ و این سفر همیشه ادامه دارد.

۱۲۰ قانون موفقیت برایان تریسی (قسمت اول)

1- قانون علت و معلول
هر چیز به دلیلی رخ می دهد . برای هر علتی معلولی هست ، و برای هر معلولی علت یا علت های بخصوصی وجود دارد ، چه از آنها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید . چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد .

2- قانون ذهن
همه ی علت ها و معلول ها ذهنی هستند . افکار شما تبدیل به واقعیت می شوند . افکار شما آفریننده اند . شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره ی آن بیشتر فکر می کنید .
همیشه درباره ی چیز هایی فکر کنید که واقعا طالب آن هستید و از فکر کردن درباره ی چیزهایی که خواستار آن نیستید اجتناب کنید .

3- قانون عینیت یافتن ذهنیات
دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست . کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه ی خود را در درون خود خلق کنید .
زندگی ایده آل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید .

4- قانون رابطه ی مستقیم
زندگی بیرون شما بازتاب زندگی درونی شماست . بین طرز فکر و احساسات درونی شما از یک طرف و عملکرد و تجارب بیرونی شما از طرف دیگر رابطه مستقیم وجود دارد .

5- قانون باور
هر چیزی را که عمیقا باور داشته باشید برایتان به واقعیت بدل می شود . شما آنچه را که می بینید باور نمی کنید بلکه آن چیزی را می بینید که قبلا به عنوان یک باور انتخاب کرده اید . پس باید :
- باور های محدود کننده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید .
- آنها را از بین ببرید .

6- قانون ارزش ها
نحوه ی عملکرد شما همیشه با زیربنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است .
آنچه براستی ارزش هایی را که واقعا به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها ، اعمال و انتخاب های شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است .

7- قانون انگیزه
هر چه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی ، خواسته ها و غرایز شما سرچشمه می گیرد . این کار ممکن است بصورت خودآگاه و ناخودآگاه انجام شود.
رمز موفقیت دو چیز است :
- تعیین اهداف و برنامه ریزی برای آنها .
- مشخص کردن انگیزه ها .

8- قانون فعالیت ذهن ناخودآگاه
ذهن ناخودآگاه شما موجب می شود همه ی گفته ها و اعمالتان مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای زیر بنایی شما هماهنگ است .
ذهن ناخودآگاه شما بسته به اینکه چگونه آنرا برنامه ریزی کنید می تواند شما را به پیش ببرد و یا از پیشرفت باز دارد .

9- قانون انتظارات
اگر با اعتماد به نفس انتظار وقوع چیزی را داشته باشید در جهان پیرامورتان امکان وقوع پیدا می کند .
شما همیشه هماهنگ با انتظاراتتان عمل می کنید و انتظارات شما بر رفتار و طرز برخورد اطرافیانتان تاثیر می گذارد .

10- قانون تمرکز
هر چیزی که ذهن خود را به آن مشغول سازید در زندگی واقعیت پیدا می کند .
هر چیزی که روی آن تمرکز کنید و مرتبا به آن فکر کنید در زندگی واقعی شکل می گیرد و گسترش پیدا می کند . بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که در زندگی واقعا طالب آن هستید .

برایان تریسی

درشروع زندگی، به جز ذهنی کنجکاو و مشتاق، مزیت تحفه ئی نداشتم. در تحصیلضعیف بودم و مدرسه را نیمه کاره رها کردم.چندین سال کارهای سختی کردم. به نظر نمی آمد انگیزه و آینده درخشانی داشته باشم، …

جوان که بودم کاری در یک کشتی باربری پیدا کردم و دنیارا گشتم. هشت سال مدام سفر کردم وکار کردم و کار کردم، باز سفر کردم، در نتیجه بیش از هشتاد کشور را در پنجقاره دیدم. هرگاه کار یدی گیرم نمی آمد، دست فروشی میکردم، در خانه ها رامی زدم،و کار روز مزدی میکردم. همِین طور ادامه داشت تا اینکهبه خودم آمدمو دور برم را نگاه کردم و از خودم پرسیدم، چطوری است که آدم های دیگرروزگارشان بهتر از من است؟
بعد کاری کردم که زندگی مرا دگرگون کرد. بهسراغ کسانی رفتم که در امر فروش موفق بودند و از آنها پرسیدم که چه کارمیکنند.آنها هم به من گفتند. توصِیه های آنها را به کار بستم و میزان فروشم بالا رفت. در نتِجه آن قدر پیش رفتم که شدم مدیر فروش. در این سمتهم همان راه کار را به کار بستم. یعنی دریافتم که مدیر فروش های موفق چهمیکنند و همان کارها را کردم. این روند یاد گرفتنو به کار بستن آموختههایم، زندگی مرا دگرگون کرد. هنوز هم در تعجبم که چه کار سادهای و بدیهیئی است. فقط ببین آدم های موفق چه کار میکنند، بعد همان کار ها را بکنتاتو هم به همان نتایج برسی. وای عجب ایده ای
به بیان ساده ، بعضی ها بهاین دلیل بهتر از دیگران میشوند که برخی کار ها را طور دیگر انجام میدهند.علی الخصوص از وقت شان بسیار بسیار بهتر از آدم های معمولی استفاده میکنند.
من چون پیشنه ای اولیه نا موفق داشتم، سخت احساس حقارت و ناتوانی پیدا کرده بودم. افتاده بودم در دام این تصور ذهنی که آدم هائی کهبهتر از من عمل می کردند عملا و واقعا بهتر از من هستند. چیزیکه من یادگرفتم این بود که ضرورتا این طوری ها هم نیست.آنها فقط به نحوه دیگری عملمی کردند، و چیزی که آنها به مدد عقل سلیم یاد گرفته اند، من هم میتوانمیاد بگیرم. دیدم رازش را پیدا کردم، از این کشف خود خوشحال بودم، هم هیجانزده. هنوز هم هستم. فهمیدم که میتوانم زندگیم را عوض کنم و تقریبا به هرهدفی که در نظر بگیرم میتوانم دست یابم به شرطی که بفهمم دیگران در آنزمینه چه کرده اند و من هم همانکار را بکنم تا به همان دستاوردهای آناندست بیابم. یک سال از شروع کار فروشم که گذشت، یک فروشنده درجه یک شدم. یکسالی بعد از مدیر فروش بودن، شدم معاون رئیس ونود و پنج عامل فروش در ششکشور زیر نظر من کار می کردند، آن زمان بیست و پنج سالم بود.

طی سالها در بیست و دو شغل گوناگون کار کردم. چندین شرکت را بنیان گذاشته ام،و از یک دانشگاه معتبر در رشته تجارت فارغ التحصیل شدم. مکالمه ی فرانسه،آلمانی و اسپانیائی را آموختم و و و …

در کل این سالهای کاری به یک حقیقت ساده پی بردم. کلید همه ی موفقیت های بزرگ، دستاوردهای کلان،احترام، مقام و موقعِیت و خوشبختی در زندگی آن است که بتوانی بر روی مهمترین کار و وظیفه ات تمرکز کنی و فقط بدان بیندشی و آن را خوب انجام دهی وتا کاملا تمام نشده است، دست برنداری.

قورباغه را قورت بده

برداشتی از کتاب برایان تریسی



21 روش عالی برای غلبه بر تنبلی و انجام بیشترین کار در کمترین زمان.

در این کتاب مهمترین و سخت ترین کار در زندگی به قورباغه ای تشبیه شده که شما مجبورید در هر حال آن را بخورید.همان کاری که اگر همین الان فکری به حالش نکنید به احتمال زیاد برای انجام آن تنبلی خواهید کرد.
به قول قدیمی ها اگر قرار است 2 قورباغه را بخورید اول آنکه زشت تر است بخورید. یعنی اول کار سختتر را انجام دهید.
در اینجا مراحل خوردن ای قورباغه زشت! را برای شما به صورت بسیار خلاصه می آوریم:

1- سفره را بچینید
هدف را مشخص کنید.برای این کار می توانید افکار خود را روی کاغذ بیاوریدو برای انجام آنها زمان تعیین کنید.و از مهمترین کار شروع کنید..........  

 

ادامه مطلب را بخوانید

ادامه مطلب ...

قانون دانه

قانون دانه
نگاهی به درخت سیب بیندازید. شاید پانصد سیب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خیلی دانه دارد نه؟ ممکن است بپرسیم «چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟»
اینجا طبیعت به ما چیزی یاد می دهد. به ما می گوید:«اکثر دانه ها هرگز رشد نمی کنند. پس اگر واقعاً می خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یکبار تلاش کنید.»

از این مطلب می توان این نتایج را بدست آورد:

-
باید در بیست مصاحبه شرکت کنی تا یک شغل بدست بیاوری
.

-
باید با چهل نفر مصاحبه کنی تا یک فرد مناسب استخدام کنی
.

-
باید با پنجاه نفر صحبت کنی تا یک ماشین، خانه، جاروبرقی، بیمه و یا حتی ایده ات را بفروشی
.

-
باید با صد نفر آشنا شوی تا یک رفیق شفیق پیدا کنی.وقتی که «قانون دانه» را درک کنیم دیگر ناامید نمی شویم و به راحتی احساس شکست نمی کنیم.قوانین طبیعت را باید درک کرد و از آنها درس گرفت.در یک کلام:

افراد موفق هر چه بیشتر شکست می خورند، دانه های بیشتری می کارند.
همه امور به هم مربوطند
آیا دقت کرده اید که هر وقت به طور منظم ورزش می کنید، میل به غذاهای سالم تر و بهتر دارید؟
آیا دقت کرده اید که وقتی غذاهای سالم تر و بهتری می خورید انرژی بیشتری دارید و طبعاً دوست دارید که ورزش کنید؟
همه چیز در زندگی به هم مربوط است. روش تفکر شما روی روحیة شما مؤثر است، روحیة شما بر نوع راه رفتنتان مؤثر است، راه رفتن شما روی نحوة گفتارتان اثر می گذارد، روش حرف زدنتان روی طرز فکرتان مؤثر است!تلاش برای پیشرفت در یک بُعد زندگی بر سایر ابعاد زندگی اثر می گذارد.وقتی در خانه خوشحال هستید، در محل کار نیز احساس شادی بیشتری خواهید کرد و وقتی سر کار شاد باشید در خانه نیز شاد خواهید بود.اینها به چه معناست؟

-
اینکه برای پیشرفت در زندگی می توانید از هر نقطه مثبتی شروع کنید. می توانید با برنامه ای برای پس انداز، نوشتن لیست اهدافتان، رژیم غذایی یا تعهد برای گذراندن وقت بیشتر با فرزندانتان شروع کنید. این کار مثبت منجر به نتایج مثبت دیگر هم می شود، چون که همه امور به هم مربوطند.

-
مهم نیست که تلاشی که جهت «پیشرفت» می کنید کجا صرف می شود. مهم این است که شروع کنید
.

-
عکس این قضیه هم صادق است. یعنی اگر یک بعد زندگی شما خراب شد، سایر ابعاد هم به زودی خراب می شود. باید به این مسأله دقت خاصی داشته باشید
.در یک کلام
هر کاری که انجام می دهید به نوبه خود اهمیت دارد زیرا  بر امور دیگر نیز مؤثر است.

 
چرا؟ (WHY)من دست ندارم.» بلکه پرسید: «با پاهایم چه کاری می توانم انجام دهم؟»، و من هنگامی که دیدم او با استفاده از پاهایش با چوبهای غذا خوری ژاپنی می تواند غذا بخورد، با خود گفتم: «او هر کاری را می تواند انجام دهد».هنگامی که بلایی به سرمان می آید، یا همه چیزمان را از دست می دهیم یا کسی که عاشقمان بوده ما را ترک می کند، اغلب ما از خودمان می پرسیم:

«چرا؟»
«چرا من؟»

«چرا حالا؟»

«چرا او مرا سرگشته و تنها رها کرد؟»
سؤالاتی که با  «چرا» شروع می شوند، ممکن است ما را به یک چرخة بی حاصل بیندازند.اغلب جوابی برای این "چرا" ها وجود ندارد و یا اگر هم جوابی وجود داشته باشد،اهمیتی ندارد.افراد موفق سؤالاتی از خود می پرسند که با «چه»  شروع می شوند:«چه چیزی از این پیشامد آموختم؟»
«چه کاری باید در برخورد با این پیشامد بکنم؟»
و هنگامی که پیشامد واقعاً فاجعه آمیز است، از خود می پرسند: «چه کاری طی 24ساعت آینده می توانم بکنم تا اوضاع کمی بهتر شود؟»
در یک کلام

افراد خوشبخت هیچوقت نگران نیستند که آیا زندگی بر «وفق مراد» هست یا نه.

اینها از آنچه که دارند بیشترین استفاده را می کنند و آنچه که از دستشان بر می آید انجام می دهند. و اگر زندگی بر وفق مراد نبود، خیلی مهم نیست که «چرا؟»  دوست من «جان فوپ» وقتی متولد شد دست نداشت ولی هیچ وقت از خودش سوال نکرد چرا؟